English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6781 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
practical system U دستگاه یکانهای عملی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
armed services U قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
mountain troops U یکانهای کوهستانی
field commands U یکانهای رزمی
tactical troops U یکانهای تاکتیکی
special troops U یکانهای مخصوص
chopline U خط حد یکانهای دریایی
combat , elements U یکانهای رزمی
subunits U یکانهای وابسته
subunits U یکانهای جزء
covering troops U یکانهای پوششی
corps troops U یکانهای سپاه
individual units U یکانهای مستقل
combat support troops U یکانهای پشتیبانی رزمی
army troops U یکانهای رده ارتش
advancing units U یکانهای پیشروی کننده
inactive installation U تاسیسات یا یکانهای بلااستفاده
force basis U یکانهای مبنای هر قسمت
covering troops U یکانهای پوشش کننده
individual units U یکانهای منفرد یا مجزا
field commands U یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
subordinated U تحت امر یکانهای تابعه
subordinating U تحت امر یکانهای تابعه
subordinate U تحت امر یکانهای تابعه
subordinates U تحت امر یکانهای تابعه
sea tail U دنباله دریایی یکانهای هوارو
combined communication board U هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
supply arms U یکانهای تدارکاتی یا ادارات وقسمتهای امادی
supporting range U شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
army troops U عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
special troops U یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
army training and evaluation program U برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
satellization U زیر امرقراردادن یکانهای غیرمشابه ازنظر رستهای
smoke screen U پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
mounting area U منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
sea tail U بنه دریایی یکانهای هواروکه با کشتی حمل میشود
overwatch U مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
garrison forces U قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
technical observer U بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
telling U مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
component forces U نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
army training test U راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
field services U قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
de facto U عملی
practical <adj.> U عملی
objectives U عملی
down to earth U عملی
down-to-earth U عملی
practicals U عملی
factually U عملی
pragmatics U عملی
ex post U عملی
factual U عملی
feasible U عملی
pragmatic U عملی
operable U عملی
practicable U عملی
experimental U عملی
operative U عملی
operatives U عملی
objective U عملی
performable U عملی
applied U عملی
pracitcable U عملی
practic U عملی
empirical U عملی
applicative U عملی
functional <adj.> U عملی
appropriate [for an occasion] <adj.> U عملی
feasible <adj.> U عملی
practicable <adj.> U عملی
executable <adj.> U عملی
makable <adj.> U عملی
workable <adj.> U عملی
convenient <adj.> U عملی
business like U عملی
doable <adj.> U عملی
contrivable <adj.> U عملی
achievable <adj.> U عملی
applicatory <adj.> U عملی
operational U عملی
proper <adj.> U عملی
purpose-built <adj.> U عملی
makable [spv. makeable] <adj.> U عملی
makeable <adj.> U عملی
manageable <adj.> U عملی
possible [doable, feasible] <adj.> U عملی
handy <adj.> U عملی
utilitarian [useful] <adj.> U عملی
useful <adj.> U عملی
workable U عملی
purposeful <adj.> U عملی
suitable <adj.> U عملی
purposive <adj.> U عملی
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
army forces U نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
dial test indicator U دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
workable competition U رقابت عملی
logical positivism U فلسفه عملی
airy-fairy U غیر عملی
workability U امر عملی
practical joke U شوخی عملی
practical jokes U شوخی عملی
utilization U استفاده عملی
inoperative U غیر عملی
performance test U ازمون عملی
applicability U عملی بودن
operationism U مکتب عملی
operationalism U مکتب عملی
inapplicable U غیر عملی
practicality U عملی بودن
practicalities U عملی بودن
realpolitik U سیاست عملی
unfeasible <adj.> U غیر عملی
inexecutable <adj.> U غیر عملی
impracticable <adj.> U غیر عملی
applied research U تحقیق عملی
put in practice U عملی کردن
implement U عملی کردن
application [applicability] U عملی بودن
availability U عملی بودن
self action U خود عملی
usability U عملی بودن
pratique U تمرین عملی
practicability U عملی بودن
applied research U تحقیقات عملی
practicableness U عملی بودن
practicably U بطور عملی
practical art U هنر عملی
practical capacity U گنجایش عملی
pragmatism U فلسفه عملی
practical unit U واحدهای عملی
practicalness U عملی بودن
compulsion U وسواس عملی
to put in practice U عملی کردن
to give effect to U عملی کردن
usefulness U عملی بودن
logical positivism U منطق عملی
activity catharsis U پالایش عملی
bring into being U عملی کردن
put into effect U عملی کردن
put into practice U عملی کردن
feasible U امکان عملی
put ineffect U عملی کردن
folderol U غیر عملی
viability U امکان عملی
carry ineffect U عملی کردن
inapplicability U عملی نبودن
feasibly U بطور عملی
feasibilty U عملی بودن
put inpractice U عملی کردن
make a reality U عملی کردن
impractical U غیر عملی
compulsions U وسواس عملی
actualise [British] U عملی کردن
make something happen U عملی کردن
fulfill [American] U عملی کردن
logical empiricism U فلسفه عملی
worked U عملی شدن
bring inbeing U عملی کردن
carry into effect U عملی کردن
defacto recognition U شناسایی عملی
accomplish U عملی کردن
actualize U عملی کردن
work U عملی شدن
logical empiricism U منطق عملی
Recent search history Forum search
2actus reus
1may fader good
2interfereometry
1The system has been solved by a coupled Poisson– Neumann algorithm. The resolution method consists of the linearization of the transport equations by the finite difference method. The actual version u
1Rotating machinery absorbing real power in any of a number of operating quadrant combinations
1اموزش بستن قطعات دستگاه تاتو با تصویر
1Oem
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
0سیره رفتاری امام علی(ع) سیره هدایت عملی انسان و جامعه است
0nest building
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com